در کتاب مراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در شأن و منزلت روز بیست و پنجم ماه ذیحجه چنین آمده است:
این روز نیز یکى از مواسم گرانقدر براى موالیان ائمه دین است، خداوند در این روز سوره «هل اتى» را در حق آنان فرو فرستاده و از صدقه آنان تشکر کرد، هدیه آنان را پذیرفته، در کتاب خود شرح حال آنان را داده و آنان را مورد مدح و ثنا قرار داد.
این رویداد – همانگونه که در روایات فراوان و معتبر آمده است – چنین آغاز مىشود که حسنین علیهما السّلام بیمار مىشوند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آنان عیادت مىکنند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین مىگوید:
ابا الحسن بهتر است براى شفاى فرزندانت نذر کنى.
زیرا در صورت بر آورده نشدن حاجت وفاى به نذر لازم نیست. على علیه السّلام گفت:
اگر فرزندانم از این بیمارى شفا پیدا کنند به خاطر تشکر از خداى عز و جل سه روز، روزه مىگیرم.
فاطمه علیها السّلام و فضه کنیز آنان نیز چنین گفتند. وقتى فرزندان ایشان شفا یافتند. چون چیزى نداشتند، على علیه السّلام نزد «شمعون خیبرى» رفته و سه صاع جو قرض گرفت. – در بعضى از روایات آمده که على علیه السّلام نزد همسایه یهودى خود به نام «شمعون» که به پشم رشتن و بافتن اشتغال داشت، رفته و به او گفت: آیا به اندازه یک سبو، پشم مىدهى که فاطمه، دختر محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، در مقابل سه صاع جو آن را بریسد؟ گفت: آرى. آنگاه پشم و جو را به او داد. او نیز آن را پیش فاطمه آورده و جریان را براى او نقل کرد. فاطمه علیها السّلام نیز قبول کرد که آن عمل را انجام دهد – فاطمه علیها السّلام یک صاع جو را آسیاب نموده و با آن پنج عدد نان تهیه کرد، هر نفر یک عدد. على علیه السّلام نماز مغرب را همراه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گزارده و به منزل آمد. غذا را جلوى آن حضرت گذاشتند. ناگهان فقیرى آمده و گفت:
سلام بر شما اهل بیتمحمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم من فقیرى از فقراى شیعه هستم. به من غذا دهید تا خداوند از غذاهاى بهشتى به شما بدهد.
على علیه السّلام صداى او را شنید. دستور داد غذا را به او بدهند. آنها نیز غذا را به او داده و فقط با آب افطار کردند.
روز دوم فاطمه علیها السّلام یک صاع دیگر را آرد کرده و نان پخت، على علیه السّلام با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نماز مغرب را گزارده و به منزل آمد. همین که غذا را جلوى حضرتش نهادند، یتیمى به در خانه آنان آمده و گفت:
سلام بر شما اهل بیت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یتیمى از فرزندان مهاجرین هستم. پدر و مادرم در روز «عقبه» شهید شدهاند. غذایم دهید تا خداوند از غذاهاى بهشت به شما بدهد.
على علیه السّلام این سخنان را شنیده و دستور داد تا غذا را به او بدهند. آنان نیز اطاعت کرده و فقط با آب افطار کردند.
فاطمه علیها السّلام در روز سوم، سومین صاع جو را آرد کرده و نان پخت.
على علیه السّلام با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نماز خوانده به منزل بازگشته و غذا را جلوى ایشان گذاشتند. در این هنگام اسیرى در خانه آنان آمده و گفت:
سلام بر شما، اهل بیت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ما را اسیر کرده و بدون غذا نگه مىدارید.
على علیه السّلام شنیده و دستور داد غذا را به او بدهند. آنان نیز غذا را به او داده و فقط با آب افطار کردند. و در این سه شبانه روز غیر از آب چیزى نخوردند.
در روز چهارم و در حالى که آنان نذر خود را ادا کرده بودند، على علیه السّلام با دست راست خود حسن علیه السّلام و با دست چپ حسین علیه السّلام را گرفته و در حالى که از شدت گرسنگى مانند جوجههاى پرندگان مىلرزیدند، نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رفتند.
هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آنان را دید، فرمود:
ابا الحسن چقدر سختى کشیدهاید.
آنگاه با هم به طرف منزل فاطمه علیها السّلام حرکت کردند. وقتى به آنجا رسیدند، فاطمه علیها السّلام را در جایگاه عبادت خود یافتند، در حالى که از شدت گرسنگى شکمش چسبیده و چشمانش به گودى نشسته بود. هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را دید، فرمود:
پناه بر خدا اهل بیت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از گرسنگى مىمیرند!
در پى آن جبرئیل بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرود آمد و گفت:
محمد خداوند به خاطر اهل بیتت به تو تبریک مىگوید.
فرمود: چرا؟ جبرئیل.
در این جا جبرئیل این آیات را بر زبان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم جارى کرد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً (۱)
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً (۲)
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (۳)
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعیراً (۴)
إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً (۵)
عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً (۶)
یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً (۷)
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (۸)
إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (۹)
به نام خداوند رحمتگر مهربان
آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزى درخورِ یادکرد نبود؟
ما انسان را از نطفهاى اندرآمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم و وى را شنوا و بینا گردانیدیم.
ما راه را بدو نمودیم؛ یا سپاسگزار خواهد بود یا ناسپاسگزار.
ما براى کافران زنجیرها و غلّها و آتشى فروزان آماده کردهایم.
همانا نیکان از جامى نوشند که آمیزهاى از کافور دارد،
چشمهاى که بندگان خدا از آن مىنوشند و [به دلخواه خویش] جاریش مىکنند.
[همان بندگانى که] به نذر خود وفا مىکردند، و از روزى که گزندِ آن فراگیرنده است مىترسیدند.
و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مىدادند.
«ما براى خشنودى خداست که به شما مىخورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم.
… «ثعلبى» روایت کرده است که «در این روز غذایى از آسمان فرود آمد که تا هفت روز از آن مىخوردند.»(1)
عدهاى از بزرگان اهل سنت نزول این سوره در مورد «امیر المؤمنین و خانواده او علیهم السّلام» را روایت کرده اند. شیعیان باید براى سپاسگزارى از خداى متعال با تمام توان در این روز به عبادت بپردازند. زیرا خداوند در این روز با این فضایل بزرگ و نزول این آیات گرانقدر اهل بیت را گرامى داشت. و آنان را به گونهاى به ما معرفى کرد که جاى هیچ شک و شبههاى باقى نمانده و بدین وسیله دین ما را کامل و نعمتهاى خود را بر ما تمام کرد. خداى را شکر آنگونه که خود مىپسندد.
شکرگزارى به درگاه خداوند در این روز و مانند آن با روزه، نماز شکر و سجدههاى آن است. ولى مهم، شناختن قدر نعمت است آنگونه که باید. و این مطلب با اندیشه و دانش تحقق مىیابد. و آنگاه که نعمت را شناخت آن را بزرگ مىداند. و از راههاى بزرگ دانستن نعمت عبادت کردن است.
1. إقبال: ۲ – ۳۷۵ – ۳۷۶.
منبع: ترجمه المراقبات؛ ترجمه ابراهیم محدث بندرریگی؛ ص ۵۲۲- ۵۲۵