باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
دنبال کلمه میگردم برای از شما نوشتن و هرچه بیشتر میگردم کمتر پیدا میکنم، از شما گفتن سخت است، گرچه به نظر ساده میرسد، کوچک را توانِ سخن گفتن از #بزرگ نیست اگر حرفی هم بزند بزرگ را به قدرو قاعده ی خودش کوچک کرده، آخر من چه بگویم از #حضرت #سلطان؟ چه بگویم از #امام الرئوف؟ چه بگویم از امامِ مهربانِ #خراسان نشین؟ بگویم لطفش بی حد و حصر بوده و هست؟ کیست که نداند؟ بگویم ما ایرانی ها هر چه داریم از #لطف و #کرم اوست؟ کدام آدم با معرفتی پیدا میشود که این را نداند؟ بگویم هرچه هست از قامت ناساز و بی اندام ِ ماست؟ این قصه های تکراری گفتن ندارد … بگذار این بار فقط رو به سمت #خورشید کنیم و دستِ خیالمان را بگیریم و برویم روبروی #باب الجواد و خیره خیره #گنبد را تماشا کنیم و دست #طلب بگذاریم به سینه و از تهِ دلمان بگوییم #السلام علیک یا علی بن موسی الرضا …
ما بر این باوریم که هر خیری ابتدا از این #خاندان سر میزند و ما اگر خیری در اعمالمان هست انعکاس خوبی های ایشان است پس #سلامِ ما در اصل جوابِ سلام است، آنها در سلام پیش قدم هستند همیشه و هر جا چه شرمساری و لذت عمیقی در جانمان می دَوَد وقتی میبینیم با همه ی بد بودن ها تلخ بودن ها سیاهی ها این خاندانِ پر #مهر فراموشمان نمیکنند و سلامشان با لبخند جاری است اگر غافل نباشیم و بشنویم.