شکوفه باران
بهار خزیده است به حیاط، درخت ها شکوفه باران شده اند و تنِ عریانشان به لباسِ پر از گل پوشیده شده،
معجزه اگر روییدنِ شکوفه های نرم و نازک از دلِ چوب های خشک نیست پس چیست؟!
معجزه اگر زنده شدنِ خاک بی روح نیست پس چیست؟! بهار آرام آرام می آید
نور و گرما و با خودش میآورد و امید را در دل جوانه ها می کارد سرما بساطش را بر میچیند
و اینگونه سالی که بر ما گذشت رفته رفته به دل خاطراتمان می نشیند.
تغییر فصل ها از سردی زمستان تا اعتدال بهار و گرمای تابستان و سوز سرمای پاییز نشانه است
اگر اهل نشانه ها باشیم و چشمانمان پیِ معجزه ها باشد! این نشانه ها فریاد میزند که مبادا دیروز و امروز یکی باشد،
مبادا از دیروز بهره ای نبریم و به فردا امیدی نداشته باشیم، مبادا دلخوشی ها را نبینیم و در انتظار بهاری در زندگی نباشیم!!!