لوح قلم

از من دو دست بر کمر از تو بر زمین دستی دگر کجاست که خاکی به سر کنم

حضرت عباس (ع)

از من دو دست بر کمر از تو بر زمین
دستی دگر کجاست که خاکی به سر کنم

غصه که تلنبارِ دل می شود،غم که در خانه ی دل جا خوش میکند، بغض که توی گلو مینشیند، راه ها که همه به بیراهه و بن بست میرسد، هر اهل دلی میفهمد که اینها نشانه است، اصلا اینها همه هر چقدر هم که تلخ و گزنده بهانه است، بهانه ای تا تویِ عبوس شده از نامردیِ روزگار دست طلب بسویِ عباس بلند کنی و از او بخواهی غصه را بیرون براند و غم را جواب کند و بغض را با اشکی سبک کند و راه را باز کند، مگر نگفته که بگویید وقت غم ( یا کاشف الکرب ان وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین) ما چه میدانیم بحق اخیک الحسین یعنی چه ما فقط میدانیم که کسی هست که نگاهش بهجت قلب است و وجودش روشنیِ چشم است و برای سرور و شعفِ دل نیم نگاهش کافی است…

بازگشت به لیست

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *